مراسم جشن باشکوه هشتمین سالروز رهایی دبیر کل جمعیت طلوع رهایی رستا

به لطف خداوند متعال  در مورخه 96/9/10 جشن باشکوه هشتمین سالروز رهایی جناب آقای احسان حبیبی برگزار گردید.

این روز زیبا را به کل جمعیت طلوع رهایی رستا و جناب آقای حبیبی و خانم رشیدی عزیز این مادر نمونه وخانواده محترمشان تبریک عرض می نماییم.

صحبتهای ارزشمند جناب آقای احسان حبیبی

ابتدا از خالق یگانه و در ادامه از تک تک شما عزیزان بابت حضور سبزتان در مراسم امروز , خدا را شکر می کنم وسجده شکر بجا می آورم.

اولین تشکرم را اگر فراموش کار نباشم ورسم جوانمردی را بجا آورم وشکوه وعظمت امروزم موجب نشود گذشته ام را فراموش کنم آقای نریمانی هستندکه برای من کاری انجام دادند که کمتر کسی توانایی انجام آن را داشت . بعضی راهنماها واقعاً توانمند هستند و ایشان یکی از قدرتمندترین راهنماهاهستند که تا بحال دیده ام وجذب بالا , بیان قوی و تسلط کامل بروی رهجو دارند .از ایشان وخانم صبوری که برای ما زحمت فراوان کشیدند کمال تشکر ارا دارم.
در ادامه از جناب آای همدانی وخانم ممیوند سپاسگزارم که همیشه در کنار ما بودند و مارا تنها نگذاشتند و ما را در این مسیر راهنمایی کردند وجزو افتخارات ما هستند.
دست خانم رشیدی عزیزم را می بوسم و در نامه ای برایشان نوشتم که من روزهای تلخ گذشته را فراموش نکردم که در حق ما چه کارهایی کردید.خانواده ام برای من بسیار زحمت کشیدند و برادرم که از جانم بیشتر دوستشان دارم.
متاسفانه به طور نا خواسته به اعتیاد گرایش پیدا کردم , هیچ مصرفی جز آمپول نداشتم زمانی که آمپول را به من زدند نمی دانستم چی مصرف می کنم تا مدتها اطلاع نداشتم .من خیلی اذیت شدم و روی گفتنش را ندارم , در واقع در آیین دوست یابی و نه گفتن مشکل داشتم و زمانی متوجه شدم که تمام بدن من را آلوده کرده بود .اگر موادی توسط خون بدن را آلوده کند میزان وابستگی , شدت تخریب وخماری آن بیست برابر مواد معمولی است .در خور , جایگاه وشأن من نبود ولی به هر شکلی تلاش می کردم به تعادل و کنترلی برسانم نمی شد.
در زندگیم شرایطی ایجاد شد که از دنیا بروم , در موقع تولد بسیار ضعیف ومشکل داشتم که همه نا امید به زنده ماندن من بودندو در ادامه زندگی تصادفات شدید کردم و در زمان مصرف 16 بار به کما رفتم واز صبح تا شب بیهوش میشدم.
من خودم را مانند دوستان مصرف کننده نمی دیدم وبه یکباره خودم را در ته چاه دیدم و خدا یاریم کرد در گروه درمانی قرار بگیرم وبه زندگی برگردم.
ایمان کامل دارم که رسالتی داشتم وبیهوده به دنیا نیامده ام , مطمئناً رسالت من این بوده که این گروه درمانی را برپا کنم و موجبات درمان این گروه را فراهم کنم و  بزرگترین افتخار من خدمت به این جمعیت است .بعد از مرگ چیزی جز کار نیک بجا نمی ماند.
 
یکی از دلایل موفقیت ودرمانم در گروه درمانی این بود که به شدت خودم را درگیر جو موجود در گروه درمانی کردم.
جو موجود در گروه درمانی بسیار مهم است مثل یک قایق که با موج بالا وپایین می رود کسی که قایق را هدایت می کند اگر همراه موج نباشد موج بر سرش میریزد.
خداروشکر می کنم که این فهم وشعور رابه من داد که از لذایذ به صورت استاندارد استفاده کنم و برای خوشحالی کردن نیاز به خوردن مشروب ندارم که آفت و بیشتر گرایش به مواد مخدر , مشروب بوده است.
بسیاری از افراد که با انگیزه بیرونی می آیند به خاطر پول , زن وزندگی از یک وابستگی جدا می شوند , اگر به انگیزه درونی تبدیل نشود بعد  ازبدست آوردن همه چیز دوباره به سمت اعتیاد برمی گردند.
انگیزه بیرونی عین لامپی می ماندهر زمان کلیدش را بزنی روشنایی از بین می رود.
انگیزه درونی یعنی خود واقعی , خودی که باید اعتراف کنم وبپذیرم که از خدا هستیم و روح خدا در ما دمیده شده.
همه خادمین باید بپذیرند که برای خودشان بیایند نه احسان حبیبی که از یک لحظه خودش خبر ندارد و اگر نباشد تمام افرادی که با انگیزه بیرونی می آیند این گروه درمانی را رها می کنند وگروه درمانی به زمین می خورد .
باید انگیزه ها به انگیزه درونی تبدیل شود وبعد از من این خط و راه را ادامه پیدا کند. شماها هدایت گر این کشتی بزرگ ,عظیم و ارزشمندخواهید بود.من به وجود تک تک شماها افتخار خواهم کرد.


جناب آقای مصطفی عظیمی مسئول شعب مجری این جشن بودند ومسابقاتی را برگزار کردند.



جناب آقای ایمان غفوری معاون جمعیت طلوع رهایی رستا صحبتهای ارزشمندی را بیان کردند.



جناب آقای حبیبی به ترک نیکوتینها شاخه ای گل هدیه کردند





درود برجمعیت طلوع رهایی رستا