فلسفه زندگی
به لطف عنایت خداوند کارگاه آموزشی در مورخه 96/7/24 به دبیری جناب آقای احسان حبیبی دبیر کل جمعیت طلوع رهایی رستا وبا حضور مهمان بزرگوار سرکار خانم دکتر مشایخی دکترای آسیب شناسی ومدرس کارگاههای مهارت های زندگی در شعبه مر کزی برگزار شد.
در این مقاله با صحبتهای ارزشمند دکتر مشایخی با موضوع فلسفه زندگی آشنا خواهید شد....
آخرین تئوری روانشناسی که بسیار رویکرد مهمی است وامروزه بااین رویکرد فعالیت های مهمی را انجام می دهند , تقریباً تمام رویکردهای روانشناسی را کم رنگ کرده است .رویکردی بنام تئوری انتخاب وروش درمان مبتنی بر واقعیت درمانی
در روش قبل گذشته فرد را روانکاوی می کردند که در چه خانواده ای به دنیا آمده , چه محیطی داشته وبیشتر به گذشته فرد می پرداختند.
در روش جدید افراد این تئوری می گویند: فرق نمی کنند چه برشما گذشته و هیچ ارتباطی با گذشته نداشته چون ما هیچ انتخابی در جنسیت , کشور , ژن واستعدادهامون نداشتیم .
ما را در یک سنی گذاشتند با شرایط متفاوت ویک فرصتی به نام عمر و وظیفه ما در طول این عمر این است که با همان چیزهایی که به ما دادند بهترین بازی را ارائه دهیم .
برای مثال در یک مسابقه آشپزی به یک نفر موادی مانند پیاز , لپه , گوشت , رب و سیب زمینی داده اند که می تواند قیمه درست کند وبه یک نفر تخم مرغ , سیب زمینی و گوشت چرخ کرده ومی تواند کتلت درست کند واین فرد تمام حواسش به فردی است که قیمه درست می کنه وبا اون مواد یک قیمه بدمزه درست می کند که هیچ کس نمی تونه بخوره ولی اگر دیدش را از روی اون فرد برمی داشت وبه مواد خودش نگاه وفکر می کرد کتلتی می پخت که بوی آن روی قیمه را کم می کرد.
هر کدام از ما هم یکسری مواد غذایی داریم که همان شرایط زندگی ماست, یک نفر پدر مریض داره یکی ندارد یکی مادر خوبی نداره ویکی فرزند بدی دارد وهر کسی با چیزهایی که داره می تواند زندگی خوبی را درست کند .این هنر انسان بودن است .
مغز انسان صد میلیارد سلول داردوتمام اتفاقاتی که تا الان از نظر علمی اتفاق افتاده با ده درصد ظرفیت مغز افتاده.اگر برای فقط خوردن وخوابیدن بود که صد میلیارد سلول احتیاجی نبود .
هر انسانی DNE و اثر انگشت منحصر به خود دارد واز شما فقط یکی درست شده پس کاری می توانید انجام دهید که هیچ کس نمی تواند انجام دهد.
دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که همه انسانها در یک چیزی نبوغ دارند ویا پیدا می کنند ویا تا آخر عمر پیدا نمی کنند ومی میرند.
دویست سال پیش در ایتالیا یک نفر را با چاقو می کشند و یک نفر بالای سر طرف می آید پلیس میرسد وفرد را به جرم قتل به زندان می برند ودر زندان دوست داشت قسمت خیاطی برود ولی به زور در قسمت کفاشی می برند , در آنجا یک کفش می دوزد وسرپرستش از اون کفش خوشش می اید وبعد رئیس زندان می بینه ومی گوید بگو برای من هم بدوزد ومشتری زیادی پیدا می کند چون ناخواسته برشی میزده که باعث بهتر شدن کفشها میشده واین فرد بی گناهیش ثابت میشود ویک دکه وبعد یک مغازه میزند. این فرد همان پدر کفش ایتالیاست که نوه های این فرد بزرگترین صنعت کفش را اداره می کنند.
این داستان واقعی به ما نشان میدهد که یکسری اتفاقاتی در زندگی ما می افتد که حکمتی در آن است واگر فرد به زندان نمی افتاد نبوغ خود را پیدا نمی کرد.
باخود فکر کنید رسالت من در این دنیا چیست ومن چه نبوغ دارم که کسی دیگر ندارد واگر به آن فکر کنید خدا نشانهایش را به شما نشان می دهد تا پیدایش کنید. در کاری که نبوغ دارید خسته نمی شوید و از خواب به شوقش بلند می شوید .
هیچ کس مسئول خوشبختی وبد بختی من نیست .
هیچ کس نمی تواند من را خوشبخت یا بدبخت کند .محیط , کشور , دوستان , پدر ومادر و...می توانند روی من تأثیر گذار باشند ولی نعیین کننده نیستند.
افرادی که به سمت مواد مخدر می روند اولاً افراد بسیار باهوشی هستند و دوماً بسیار حساس هستندومی خواستند از دردها وناکامیها فرار کنند اونها دردهایی را می فهمند که دیگران درک نمی کنند .با اینکه می دانند مواد مخدر نابود کننده است اما رنجهای درونیشان به ترس غلبه می کند وبرای فرار از دردها به مواد پناه می برند.این افراد همه نابغه های بزرگی هستند.
سازمان جهانی بهداشت یک شعاری در مورد سرزنش دارد: هر کاری تا امروز کردم خوب کردم .چون آن موقعی که این کار را کردم فکر کردم درست است .چیزهایی که الان می بینم پنج سال پیش نمی دیدم وپنج سال دیگه چیزهایی می بینم که الان نمی بینم .
با عقل وبرداشت الانش چند سال پیش را مقایسه کند پس سرزنش را حذف کنید .
دیگران فقط می توانند اطلاعات بدهند و نمی توانند شمارا خوشبخت یا بدبخت کنند.
یک جاهایی می گوییم خانواده خوبی نداشتم پدرم این جوری بود مادرم این جوری بود دچار اعتیاد شدم افسرده شدم ,یک جاهایی خودمان را گول می زنیم.
هر چه کنی به خود کنی گر همه خوب و بد کنی . این حرفها را می زنی همه هم قبول کردند وهمه عالم دلشان برایت سوخت ولی چه کسی ضرر می بیند, هیچ کس طوریش نمی شود فقط تو از فرصت رشدت بر می داری.
فردی که بدون دست وپا قله فتح می کند ویا فردی که بدون پا قهرمان دو می شود اینها نشان می دهد که اگر فکر عوض شود همه چیز تغییر می کند.
هیچ نظریه ای در مورد انسان پیدا نمی کنید که بااین نمودار جور نشود.این مدار نشان می دهد ما انسانها در چه شرایطی از هستی هستیم .
انسان در نقطه خاص به دنیا می آید و موجودات دیگر مانند حیوانات وگیاهان در نقطه خاص دیگر به دنیا می آیند.
موجودات غیر انسان وجودشان وماهیتشان در عین تولد شکل می گیرد , یک درخت گلابی به دنیا می آید ودرخت گلابی از بین می رود .
ولی انسان تنها موجودی است که وجودش خاص خودش نیست اما ماهیتش دست خودش است .
انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت , بی نهایت فرشتگی یا بی نهایت ضلالت
ما بستگی به انتخابهایی که می کنیم وآگاهی که کسب می کنیم دراین چرخه در حرکتیم.
مازمانی در این مدار بالا می رویم که کارهایی انجام دهیم که از حیوانات وگیاهان مفیدتر باشیم.
آیا حیوانات دزدی می کنند ویا حق یکدیگر را می خورند وجنگ جهانی راه می اندازند وهمدیگر را می کشند .حیوانات بسیار هم مفید هستند مانند گوسفند که از همه جاهای آن می توان استفاده کرد .
اگر انسان کارهای بد انجام دهد در مدار از حیوانات وگیاهان پایین تر می رود.
در قرآن آمده است : بعضی از انسانها مانند چهارپایان بلکه از آنها بدترند.
ما انسانها اشرف مخلوقات هستیم وادعا داریم , بیاییم باخود خلوت کنیم که کجای این مدار هستیم.
اگر انسان بیاید با شکوه , با انتخاب وبا سلول مغزش حرکتی کند به سمت بالای مدار رود که اول فرشتگی وبالاتر رود در خود خداوند حل می شود. مثل یک قطره در اقیانوس بیفتد می توانیم بگوییم قطره فانی شده اما فناش از نوع نابودی نیست بلکه حل شدن در یک وجود بزرگتر است یعنی تبدیل به اقیاتوس شده.
ما در فرصت عمر است که اختیار داریم از همین امروز می توانیم تصمیم بگیریم توبه کنیم از بی مسئولیتی , از اینکه خداوند این همه سلول به ما داده وما استفاده نکردیم و به چیزهای اشتباهی پناه بردیم و هر کسی که تا به امروز به شما بدی کرده ببخشید یک دفعه در این مدار بالا می رویدواز فردا ادامه دهید.
افرادی که از این دنیا می روند تبدیل به روح می شوند و به آدمهای دنیا نگاه می کنند و می گویند ای کاش یک فرصت کوتاه داشتیم.
در آخر لحظه عمر اون کسی که می توانستی باشی را ملاقات می کنی واین آخر جهنم است ودیگه اختیار دست خودت نیست.
هر انسان دو نیروی ندا دهنده در وجودش است یک نیروی توجیه کننده که فرمان به بدی می دهد ویک ندای خوبی است , به حرف هر کدام بیشتر گوش کنی قویتر میشود.فردی که همش به ندای خوب گوش کرده بدی کنار می رود وفرد به شکل فرشته در می آید.
خداوند یکسری قوانین وسنن الهی برای این عالم آفریده مثلا آتش می سوزاند وآب خیس می کند, دنیای علت و معلول است , هر چیزی ترکیب خودش را دارد.
اختیار انسان در طول اراده خداوند قرار دارد ودر طول عدالت خداوند یکسری جعبه هایی است که انسان مختار است هر کدام از اینها را انتخاب کند اما اگر انتخاب کرد دیگه جبر الهی است . شما مختاری هر چه بکاری ولی فردا مجبوری همان را برداشت کنی .
گندم از گندم بروید جو ز جو
انسان دو قسم دارد یک روح و یک جسم , همانطوری که جسم به تغذیه وحمام احتیاج دارد روح هم به تغذیه وشستشو نیاز دارد تا رشد کند. وقتی احیا می روید یا توبه می کنید ویا می بخشید روح را شستشو داده اید.
خداوند انسان را طوری آفریده که با سختی بزرگ می شود , سختی غذای روح است سختی انسان را بزرگ می کنداما اگر آگاهانه باشد.
سختی ها را به جای اینکه بدبختی ببینید یک نردبان ببینید.
آدمهای بزرگ بعد ازاینکه به موفقیت رسیدند می گویند در یک خانواده فقیر به دنیا آمده اند وبا سختی به این جایگاه رسیدند .
آدم در زندگی به جایی می رسد که یا باید سقوط کند یا پرواز کند. یک فرد خودش را تحت سلطه سختی قرار می دهد ویک راه فرار پیدا می کند ویا آدمهای دیگر را اذیت می کند وسقوط می کند ویا در سختی پرواز می کند روحش بزرگ می شود وتبدیل به یک آدم خوب می شود.
زایمان با درد و خونریزی است اما یک تولد در پی آن است.وقتی درد ورنجی پیدا شد بدانید یک چیزی متولد می شود.بعضی اوقات به تولد توجهی نمی شود وآن بچه می میرد.
تمام سختیها ی زندگی بالقوه یک تولد ایجاد می شود و باید آن را پیدا کنید.
یک فرد ورزش می کند بدنسازی سخته ولی جسم ورزیده وعضلانی می شود اگر روح با سختی ورزیده شود قوی تر می شود وهر دردی نمی تواند آن را از پای درآوردالبته دو شرط دارد یکی اینکه با آگاهی باشد یعنی بدانی چرا این درد و رنج را تحمل می کنی ویکی دیگر اینکه با ایمان وباور باشد.
آدمهایی که باور و ایمانشان قویتر است , خیلی صبورترند و در مشکلات آگاهترند و مسیر تعالی را شروع می کنند.
تصمیم بگیریم واین تصمیم در ابتدا خیلی مهم است و تغییر کنیم بگوییم اشکال نداره تا الان هر کاری کردم مهم نیست ولی از همین حالا بقیه عمرم چه یک روز باشد و چه سالها تلاش کنم به یک نقطه خاص یعنی به سمت خداوند بالا بروم , این جوری هدف از انسان بودن من محقق شده وهم خودم انسان بهتری هستم وهم دیگران از من بهره بهتری می برند.
جناب آقای احسان حبیبی به پاس از زحمات گرانقدر سرکار خانم دکتر مشایخی لوح جمعیت و هدیه ای را به ایشان تقدیم نمودند.
درود برجمعیت طلوع رهایی رستا
- ۹۶/۰۷/۲۵
- ۱۱۵۰ نمایش