گزارشی از جشن باشکوه چهارمین سالروز تأسیس جمعیت طلوع رهایی رستا
دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۵ ق.ظ
جشنی پرشور وبیادماندنی
به لطف عنایت خداوند متعال جشن باشکوهی در مورخه 96/5/13 با حضور500نفری اعضا برگزارشد.
از جناب آقای احسان حبیبی دبیر کل جمعیت طلوع رهایی رستا بابت چهارسال تلاش شبانه روزی وموسسین وراهنمایان وخادمین که با تلاش خالصانه خود باعث رشد وپویایی این جمعیت شدند تشکر وقدر دانی می نماییم .
در این جشن باشکوه مجری گرانقدر آقای بهزاد فراهانی با اجرای بسیار عالی جشن را پر شورتر کردند .کلیپ های بسیار تأثیر گزاری بنام سرداب خاکستری وکلیپ ستایش وکلیپ دوباره ایران به نمایش گذاشته شد که در این قسمت توضیحات وعکسهای آن را خواهید دید. موسیقی وتئاتر هم این جشن را پر شور تر کرد.عقد وپیوند یک زوج در این مراسم بسیار دیدنی بود وباخلاصه ای از سرگذشت این زوج در این گزارش آشنا خواهید شد.....
درود برجمعیت طلوع رهایی رستا
دراین جشن باشکوه جناب آقای حبیبی صحبتهای ارزشمندی را بیان کردند واز خیرین و حامیان تشکر وقدر دانی کردند ولوح ویک جلد قرآن کریم به این عزیزان هدیه دادند .
حجت الاسلام بصیری رئیس امور مساجد تهران لوحی را به دبیر کل جمعیت اهدا نمودند.
حضور موسسین جمعیت طلوع رهایی رستا
حضور خیرین و حامیان واعضای جمعیت
کلیپ دوباره ایران که اعضای جمعیت با همبستگی سرود دوباره ایران را خواندند. هماهنگی وهمبستگی جمعیت طلوع رهایی رستا قابل تقدیر است .
کلیپ سرداب خاکستری درمورد فردی است سی سال مصرف کننده بود ودر این زمان همسرش جدا شده بودو دوسال پسرش را ندیده بود ودرکنار خیابان زندگی می کرد که در سال قبل در جشن سومین سالروز جمعیت با وضعیتی بسیار ناگوار به جمعیت پیوند .
دانشپذیر رضا با راهنمایی جناب اقای حبیبی توانست به رهایی برسد و در این جشن کنار فرزندش شمع یک سالگیش را فوت کند .
آفرین براین همت بلند
کلیپ ستایش
ستایش دختری رنج دیده از اعتیاد که پدرش هنوز درگیر اعتیاد است ومادرش طلاق گرفته و ستایش مهربان با پدر ومادر بزرگش زندگی می کند.
ستایش در آرزوی رهایی پدرش است ودر این مراسم همه باهم با توسل به امام رئوف امام رضا علیه السلام برایش دعا کردند که ان شاالله سال دیگر در پنجمین سالروز جمعیت جشن رهایی پدرش را بگیریم .
یکی از خادمین آستان رضوی هدیه ای را که کمک سفر به مشهد مقدس بود را به ستایش عزیز اهدا نمودند.
موسیقی توسط آقای سپهر موسوی واجرای موزیک بوشهری توسط گروه آوای موج وتئاتر توسط اعضای جمعیت
عقد وپیوند یک زوج در جمعیت طلوع رهایی رستا
سرگذشت این زوج از زبان دانشیار بایرامی
من و علیرضا مرداد ماه سال1389 خلاف نظر خانواده ها و با اصرار خودمان به خاطر علاقه زیادمان با هم نامزد شدیم.در زمان آشنایی وقتی از مصرف شیشه برادرم به علیرضا گفتم علیرضا گفت در گذشته به خاطر اینکه زمان بیشتری بتواند کار کند شیشه مصرف کرده و شیشه اعتیاد ندارد و اگر فرد هر زمان اراده کند بدون هیچ خماری میتواند مصرف نکند و اب از اب تنان نخورد .از انجایی که شناخت درستی از بیماری اعتیاد نداشتم فکر میکردم قطع مواد(شیشه ) کار بسیار راحتی است . من با علم به این مسئله که علیرضا در گذشته اعتیاد داشته زندگی مشترک با علیرضا رو پذیرفتم. اوایل همه چیز خوب بود اما بعد مدتی متوجه دروغ ها و بدقولی های علیرضا شدم تا اینکه خودش گفت دوباره شیشه مصرف میکند و از من خواست کمکش کنم و از انجایی که فکر میکردم ترک بستگی به اراده و مردانگی فرد دارد قبول کردم و علیرضا چند روز در خانه میخوابید و من فکر میکردم تنها کاری که باید انجام دهم سرویس دادن است وتا مدتی با او مدارا کردم بعدازمدت کوتاهی انتظار یه فرد عادی راداشته باشم. اما چون علیرضا در وضعیت شغلی نزدیک به ورشکستگی و همچنین نداشتن حمایت خانواده اش و فشار اطرافیان برای گرفتن عروسی و... بود و از همه مهمتر نداشتن اموزش باعث شد این مدل قطع کردن دو بار دیگر هم تکرار شود و چون خانواده من نمیدانستن و هر بار این خوابیدنها در خانه پدرم و یا در سفر صورت میگرفت وخانواده همسرم هم حمایت نمی کردند, فشار زیادی رو تحمل کردم. اخرین بار به علیرضا گفتم اگر دوباره شروع کنی ترکت میکنم. پیشنهاد کلاس های ان ای رو دادم که قبول نکرد البته من هم چون باور نداشتم اصرار زیادی نکردم.
وضعیت مالی علیرضا به زیر صفر رسید اما به کمک پدرم دوباره سرپاشد و قرار عروسی گذاشته شد اما متاسفانه دو هفته مانده به عروسی برادر بزرگم متوجه اعتیاد علیرضا شد آنجا بود که کل دنیارو سرم خراب شد . دیگه راهی جز جدایی نداشتم مخصوصا که چند ماهی بود حتی محبتی از جانب علیرضا دریافت نمیکردم فکر میکردم حتی ذره ای دوستم ندارد. مصرف دوباره علیرضا را به پای حق نشناسی و بی وجدانی و ... گذاشتم چون برابن باور بودم که خواستن توانستن است. با کوهی ازتنفر در 13 مرداد 94علیرضا جدا شدم.
5 ماه بعد یعنی بهمن ماه از طریق سرکار خانم حقی با جمعیت اشنا شدم . بدو ورود به جمعیت هدف همه قطع مواد است اما برعکس من که قطع مواد راباور نداشتم فقط دنبال راهی بودم که چگونه با برادرم رفتار کنیم که خانه گریزان نباشد.
از نظر روحی اصلا در وضعیت مناسبی نبودم و جریان زندگی ام را با خانم هاشمی در میان گذاشتم . در این مدت با گرفتن اموزشها و به کمک راهنمام متوجه شدم اغلب کارهای اشتباه علیرضا به خاطر اعتیادش بوده و متوجه شدم که خواستن اگر با دانستن همراه شود به توانستن میرسد. اینگونه بود که کمی به ارامش رسیدم اما این افسوس را داشتم که ای کاش قبل از اینکه دیر بشه با اینجا اشنا شده بودم وزیر بار سنگین طلاق له نمیشدم. اما خیلی دیر بود چون همه چیز تمام شده بود. تا اینکه سال گذشته علیرضا وارد گروه درمانی شد که اول با برخورد بدی از جانب من و خانواده ام رو برو شد. اما با پایداری اش در مسیر و خادم شدنش و تغییراتی که میدیدم کرده و رضایت راهنمایش را دیدم .اما باز هم خانواده ها مخالف بودن که این خود آزمونی برای پایداری علیرضا بود که به کمک نشست ها و صحبت هایی که جناب اقای حبیبی و جناب اقای عظیمی و سر کار خانم موسوی با خانواده ها داشتن بالاخره رضایت حاصل شد و این شد که ما دوباره در 13 مرداد 96 به هم رسیدیم. اما این رسیدن کجا وان کجا. الان هر دو آموزش داریم و به کمک راهنما های با ارزش و قوی مان و خدمت کردن میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم.
باز هم اینجا از کمک جناب اقای حبیبی و اقای عظیمی و خانم موسوی و خانم هاشمی سپاسگزارم امیدوارم بتوانم گوشه ای از زحمات این عزیزان را جبران کنم.
در آخر از جناب آقای غفوری معاونت محترم جمعیت طلوع رهایی رستا که برای ساخت کلیپ ها وبرای برپایی جشن زحمات شبانه روزی متحمل شده اند تشکر وقدر دانی می نماییم .پیروز وسربلند باشید
- ۹۶/۰۵/۱۶
- ۸۳۵ نمایش
واقعا احساس غرور میکنم برای اینکه به عنوان عضوی از خانواده بزرگ رستا هستم .حمایت های خداوند همواره ، پشتوانه جمعیت طلوع رهایی رستا باشه . پابدار باد رستا