مراسم جشن اولین سالروز رهایی دانشپذیر امید به راهنمایی اقای همدانی
بنام خالق یگانه ومهربان
روز شنبه 96/1/19 جشن با شکوه اولین سالروز رهایی دانشپذیر امید به راهنمایی جناب اقای همدانی در شعبه ابوذر برگزار شد.
این تولد زیبا را به جناب اقای همدانی وخانم ممیوند دو راهنمای بزرگوار جمعیت طلوع رهایی رستا ودانشپذیر امید وهمسر محترمشان تبریک عرض می نماییم...
خلاصه صحبت های دانشپذیر امید
چیزی که من درطول زندگی ام در جمعیت یاد گرفته ام ،شکر گذاری است.هنوز در زندگی ام به اون جایگاه واقعی ام نرسیده ام ولی صادقانه هر روز خدارو شکر میکنم.و شکر گذاری میکنم.در زندگی به فکر هیچ چیزی نیستم.در این مقطع از زندگی حقیقتا به فکر و مال و مادیات دنیوی نیستم و فقط به رهایی ام فکر میکنم.تشکر کن میکنم از اقای احسان حبیبی..و دعاگوی ایشان هستم.اقای احسان حبیبی و خانم رشیدی همیشه دعا گوی شما دو عزیز هستم.تشکر میکنم از راهنمای بسیار خوب و دوست داشتنی و مهربانم و من ایشان را همچون پدر دوست دارم و سرکار خانم ممیوند که ما هرچه داریم از وجود این دو عزیز میباشد.خانم ممیوند تلاش زیادی برای ما زندگی ما متحمل شدندو زحمات زیادی برای ما کشیدند.همسرمن در همان بدو ورود به جمعیت جذب شدند وبا راهنمایی خانم ممیوند ۸۰درصد مشکلات ما حل شد.من در گروهای وتشکل های دیگری هم بوده ام اما اینجا را بسیار دوست دارم و اینجا جایی است که من جواب گرفته ام امروز دوستانم با در اغوش گرفتن من چنان حس وحال خوب و محبتی به من دادند انگار ما چندین سال است که همدیگر را میشناسیم وبا هم اشناییم.من جمعیت رامثل خانواده خودم دوست دارم.از همسرم تشکر میکنم که در این مسیر سخت پابه پای من قدم برداشت.خوشبختانه در این دوسال حتی اگر مشکلی هم پیش امده سعی کردیم انها را با کلام حل کنیم.ودیگر مثل قبل تنش و مرافعه در زندگی مانیست.چرا که مسیر مسیر سختی است.همسر من هیچ نقشی در اعتیاد من نداشتند و باور این قضیه برایش همیشه سخت بود.از مادرم تشکر میکنم که امروز حضورش انرژی خاصی به من داده از پدرم وخواهرم نیز تشکر میکنم.امسال سال خوبی برایم بود و خبرهای خوشی شنیدم.بیشتر خوشحالی امروز من به خاطر پدرم هست که امروز اونیز به قطع موادرسیده است.از مادرم تشکر میکنم هرچند که با کلام نمیتوان.مادرم در این بیست سال با تمام مشکلات و سختی های من کنار اومد و با اعتیاد من و برادرم و پدرم همه این سالها زندگی کردند.مادرم همیشه با گریه ها و غصه هاش همیشه به دنبال راهی بود که مرا نجات دهد.از او حلالیت میطلبم.و وقتی در این مقطع به تخریباتم فکر میکنم واقعا به این میرسم که چقدر نادانم.از خواهرم تشکر میکنم از همسر ایشان که جمعیت را به ما معرفی کردند.ودر نهایت از تک تک شما عزیزان که با حمایت های بی دریغ تان مرا یاری کردید.من در این سالها تخریبات زیادی داشته ام و یکی از انها این بود که پسر بزرگم ارش تا دوسال پیش ارزوی نبودن من درخانه رامیکرد.اما وقتی امروز با او صحبت کردم و حالش را پرسیدم از تغییرات رفتاری من گفت و خداروشکر که امروز او از من راضی است.در خصوص موفقیتم باید بگویم من در گذشته فقط با غرور خودم پیش میرفتم وحرف راهنمایم اهمیتی نداشت انسان خود محوری بودم که اعتیادم را قبول نداشتم.اما با ورودم به جمعیت غرور خود را کنار گذاشتم و فقط به راهنمایم چشم گفتم و به موفقیت رسیدم.وبا گرفتن راهکارهای راهنمایم و عمل کردن صادقانه مسیر رهایی را پیمودم.چیزی که امروز در جمعیت یاد گرفتم این بود که مشورت کنم چرا که مشورت لازمه درمان است.دوستتان دارم.🌷🌷🌷🌷
- ۹۶/۰۱/۲۰
- ۳۱۸ نمایش