که چی ؟
بنام خالق یگانه ومهربان
درروز دوشنبه 95/12/2 کارگاه اموزشی شعبه ابوذر با موضوع که چی؟ به دبیری اقای افتخاری واموزشگری خانم بری برگزار شد....
با تعمق چند لحظه ای بر روی سوال کوتاه که چی و یا برای چی ، متوجه می شویم که این عبارت سوالی کوتاه ، ضمن سادگی و مختصر بودن ، شاید بزرگترین سوال زندگی هر انسانی است که به شکل روزمره و در لحظه لحظه زندگی انسان مطرح می شود . قدر مسلم ، این سوال دلیل انجام کارها را از ما می پرسد ، ابتدا در جزئیات و سپس در کلیات .
این سوال ، هم مسائل بسیار جزئی و پیش پا افتاده زندگی روزمره را در بر می گیرد و هم کلیات زندگی و حتی کلیات هستی و کائنات . معمولا سوال که چی و برای چی را ما در خصوص هر موضوعی می توانیم مطرح می کنیم .
همانگونه که گفتیم سوال که چی ، دلیل انجام کارها را از ما می خواهد . برای چی مسواک می زنیم . برای چی می خوابیم ، برای چی غذا می خوریم ، مدرسه می رویم که چی ؟ درس می خوانیم که چی ؟ ورزش می کنیم که چی ؟ صبح زود بیدار می شویم که چی ؟ پدر و مادر را دوست داریم که چی ؟ رشد می کنیم و بزرگ می شویم که چی ؟ کار می کنیم و پول در می آوریم که چی ؟ ازدواج می کنیم که چی ؟ صاحب فرزند می شویم که چی ؟ و بالاخره مواد مصرف می کنیم که چی ؟نشئه می شویم که چی ؟ ترک می کنیم که چی ؟ می خواهیم اعتیادمان را درمان کنیم که چی ؟
پس ، این سوال دامنه بسیار وسیعی دارد . علیرغم کوتاهی و ساده بودن این سوال دو کلمه ای کوچک ، اگر دقت کنیم می بینیم سوالی از این گسترده تر در زندگی انسان وجود ندارد . موضوعی در زندگی ما وجود ندارد که بتواند از حوزه این سوال خارج باشد .
وقتی صحبت از زندگی انسان می شود ، اگر دقت کنیم می بینیم زندگی چیزی جز مجموعه ای از حرکت نیست ؛ حرکت ، یعنی انجام کارهایی که برای گذران امور زندگی بایستی به انجام برسانیم . اما یک نکته اساسی وجود دارد و آن این است که این حرکت ها و انجام ها ، گاهی هدفمند است و گاهی بی هدف ؛ اگر برای این انجام ها هدف داشته باشیم ، به سوال که چی پاسخ داده ایم و اگر هدفی در کار نباشد ، آن موقع در مقابل سوال که چی و برای چی ، به قول معروف کم می آوریم .
هدفمند بودن ، یک اصل بسیار اساسی در زندگی هر انسانی است . منظور از هدف ، فقط اهداف درست و مثبت نیست ، حتی ممکن است هدف منفی باشد ، اما مهم این است که هدف ، وجود داشته باشد ، زیرا در غیر اینصورت ، یعنی سردرگمی و حیرانی و باری به هر جهت بودن که از بدترین وضعیت ها است .
مصرف کننده مواد مخدر , اگر مواد نداشته باشد ، برای بدست آوردن مواد از خانه بیرون می زند و حرکت می کند . ممکن است حتی پول کافی نداشته باشد و یا اینکه اصلا نداند امروز باید موادش را از کجا و چگونه تهیه کند ، اما یک هدف بسیار مهم دارد و آن این است که باید مواد تهیه کند، این هدف برای او بسیار مهم است و در بدترین حالات خماری ، دست از تلاش برنمی دارد ، آن قدر تلاش می کند تا بالاخره بدست می آورد ،کسانیکه مصرف کننده بوده اند و یا هستند ، اگر خاطراتشان را مرور کنند ممکن است از این دست ، مواردی در ذهن و حافظه خود داشته باشند .
در اینجا ، هر چند هدف ، تهیه مواد مخدر و مصرف آن است ، اما چیزی که باعث می شود شخص به خواسته خود برسد ، وجود هدف محکم و غیر قابل تغییر است .
مشخص بودن و واضح بودن هدف و اصرار و تلاش بی وقفه در جهت آن ، مسئله ای است که نمی توان در خصوص رسیدن و حصول آن شک کرد .
در هر مسئله و راهی اگر هدفی با چنین خواست قدرتمندی باشد ، قطعا به آن می رسیم ، چه منفی و چه مثبت .
بسیاری اوقات در زندگی ما ، وضعیت هایی پیش می آید که هدف ما از انجام ها ، کاملا مشخص نیست و مشخص نبودن هدف باعث می شود ما در شرایط نا مساعدی قرار بگیریم .
به عنوان مثال ، کسی که برای درمان اعتیاد مراجعه می کند اگر خواست و هدف او از درمان اعتیاد کاملا واضح و مشخص نباشد ، در مسیر درمان با مشکلاتی مواجه می شود که توان عبور از آنها را ندارد ، دلیل این ناتوانی همان نا مشخص بودن هدف و انگیزه است . کسی که هدفش از درمان اعتیاد کاملا واضح و مشخص و شفاف است و برای رسیدن به هدفش از هیچ تلاشی فرو گذار نیست ، در مسیرش هر گز متوقف نمی شود . لحظه ای درنگ نمی کند ، هیچ چیزی وجود ندارد که باعث دلسردی و ناامیدی ودرنهایت توقف او شود ، زیرا هدف ،کاملاً واضح و پر رنگ است و با تمام قدرت به سمت هدف حرکت می کند ، از حاشیه ها پرهیز می کند و فقط به هدف نگاه می کند .
اما اگر هدف درمان اعتیاد برای شخص آن صلابت و شفافیت را نداشته باشد و آن چنان که باید در جهت هدف تلاش نکند ، مطمئن باشید نیروی اعتیاد بسیار بیشتر و قوی تر از نیرو و انگیزه چنین شخصی است و او به درمان نخواهد رسید .
حالا ممکن است به خاطر اصرار اطرافیان و خانواده باشد و یا اینکه بنا به خواست خودش آمده ، اما هنوز در پیچ و خم کوچه های دودلی وشک و یقین سیر می کند ، گاهی محکم می آید و گاهی سست ، هم نشئگی را دوست دارد و هم درمان اعتیاد را ، هنوز نمی تواند از لذت نشئگی بی حد و حصر چشم پوشی کند و نمی تواند آن را رها کند ، اما در عین حال درمان و رهایی را هم دوست دارد .
این دوگانگی درونی ، یعنی دوگانگی بیرونی . در وضعیت دوگانگی درونی و شک و تردید , تظاهرات بیرونی آن چیزی جز گاهی محکم و گاهی سست بودن نیست . این وضعیت تا زمانیکه به یقین کامل نرسد ،مسیری نیست که به درمان و رهایی ختم شود . این مسیر ، مسیر ساختن و خراب کردن است . هر چه را که می سازد پس از مدتی خراب می کند .مسیر نقطه چین و خط های کوتاه است ، یک خط پیوسته و ممتد نیست .
در ابتدای مطلب ، شخصی را مثال زدیم که به دنبال تهیه مواد بود ، اگر خوب دقت کنیم می بینیم که برای چنین شخصی تهیه مواد در صدر تمام خواسته هاست . او در آن هنگام به هیچ چیز فکر نمی کند جز رسیدن به مواد و به دست آوردن آن ، اولویت اول برای او این است ، هیچ چیز نمی تواند او را متوقف کند، نیروی عظیمی در درون اوست و فائق بر همه چیز است .
در درمان اعتیاد ، ما به مبارزه چنین نیرویی می رویم ، همان نیرویی که در پس خواست تهیه مواد بود . این نیرو نیرویی نیست که بتوان با سهل انگاری و باری به هر جهت بودن ، بر آن فائق آمد . کسی می تواند از عهده این نیرو و این هدف بر آید که دقیقا درمان اعتیاد و رسیدن به رهایی ، خواست اول و اولویت اول زندگیش باشد . در صدر تمام خواسته ها و اولویت ها .
اگر همان انگیزه قدرتمند و شگفت انگیز را که در تهیه و مصرف مواد به کار می بردیم ، بتوانیم در جهت عکس به کار اندازیم ، یعنی برای درمان و رهایی از اعتیاد آن را بکار گیریم ، مطمئن باشیم که به هدف خواهیم رسید . در غیر اینصورت نمی توان حریف اعتیاد شد .
شخصی که این نیرو و انگیزه را در خود به وجود آورده است ، شخصی است که به سوال که چی و برای چی در مورد مصرف مواد مخدر و مصرف نکردن آن ، مصرف کننده بودن و یا آزاد و رها بودن ، به درستی پاسخ داده است .
اگر می خواهد مواد مصرف نکند و درمان شود و به رهایی برسد ، دقیقا علت آن را می داند و برای چی بودن آن ، برایش کاملا روشن است . چنین شخصی از عهده تمام ناملایمات دوران سفر اول به راحتی بر می آید . سختی ها را تحمل می کند ، نا خوشی ها و نا مهربانی ها و بالا و پایین ها را با جان و دل می خرد ، خم به ابرو نمی آورد ، گله و شکایت نمی کند ، برای رسیدن به رهایی ، لحظه ای غفلت نمی کند . عشق او رهایی است ، عشق او آزادی است ، عشق او رهایی از زندان و اسارت اعتیاد است ، او فقط رهایی و آزادی را می خواهد .
اما اگر به سوال که چی در مورد مصرف کردن مواد مخدر ، و یا مصرف نکردن آن ، پاسخ درست نداده باشد و هنوز نداند که برای چه می خواهد مواد مخدر مصرف نکند ، برای چی می خواهد اعتیادش را درمان کند ، حال و هوای او طور دیگری است . دیر می آید ، زود می رود ، غیبت می کند ، گاهی خوب است ، گاهی بد ، حماقت می کند ، توان گوش کردن به حرف راهنما را ندارد ، گله و شکایت می کند ، انتظار دارد همه چیز و کل زندگی و هستی و رویدادها بر وفق مراد او باشد تا آن وقت ایشان با حوصله بنشیند و اعتیادشان را درمان کنند ، اما غافل از اینکه این اتفاق هرگز نخواهد افتاد ، او به درمان و رهایی نمی رسد .
این سوال عجیب و تکان دهنده کی چی ، فقط مربوط به درمان اعتیاد نیست ، برای تمام زندگی ماست ، برای تمام کارهایی که انجام می دهیم و یا انجام نمی دهیم ، ممکن است سفر اول باشیم و یا سفر دوم ، از نظر این سوال فرقی نمی کند . مهم این است که به هر حال ما در هر وضعیت و مقطعی از زندگی ، مشغول انجام یکی سری کارها هستیم . مهم این است که برای هر انجامی بتوانیم سوال که چی را خیلی واضح و شفاف پاسخ دهیم .
ای کاش قبل از هر انجامی ، به این سوال پاسخ دهیم . سوال که چی ؟ داروی عجیبی برای بسیاری از حال خرابی هاست ، البته ببخشید ، که واژه دیگری نداشتم و از ضمیر ما استفاده می کنم . خیلی وقت ها ما حال خوش را به بهانه های واهی و پوچ ، به حال بد تبدیل می کنیم . . ممکن است حال خوب و نعمت های فراوان خداوند و داشته های خود را که با هزار زحمت و مکافات به دست آورده ایم را ، نادیده بگیریم و ارزشی برای آنها قائل نباشیم و فقط به نداشته های خود فکر کنیم . بهانه ای کوچک و پوچ را در ذهن خود تبدیل به یک هیولای وحشتناک کنیم که می تواند تمام لذت زندگی را نابود کند .
گاهی اوقات آن چنان درگیر تصاویر ذهنی منفی و افکار منفی بشویم که نتوانیم به این سادگی ها خود را خلاص کنیم . سوال کوچک و بزرگ که چی می تواند در همان ابتدا ، ما را از گیر افتادن در بسیاری از گرداب های وحشتناک نجات دهد و به ما کمک کند که حافظ و نگهدارنده انرژی و حال خوب باشیم .
- ۹۵/۱۲/۰۳
- ۴۲۹ نمایش